
داستان حول محور پانیذ، دختری 14 ساله از یک خانوادهٔ سنتی در ایران معاصر میچرخد. پانیذ همیشه تحت تأثیر داستانهای افسانهای و اسطورههای ایران باستان بوده و به خصوص به داستانهای رستم و سهراب و سیاوش علاقه دارد. او در یکی از روزهای تابستان به کتابخانهٔ قدیمی پدربزرگش میرود و با یک کتاب قدیمی دربارهٔ افسانههای ایران باستان آشنا میشود.در این کتاب، پانیذ با داستانی دربارهٔ گلهای افسانهای آشنا میشود که گفته میشود هر کدام از آنها نمایانگر یک ارزش انسانی هستند: عشق، وفاداری، شجاعت و احترام به والدین. او تصمیم میگیرد که این گلها را پیدا کند و از طریق آنها به والدینش نشان دهد که چقدر برای او مهم هستند. پانیذ در مسیر جستجوی خود با چالشهایی روبرو میشود که او را به تفکر دربارهٔ روابط خانوادگیاش و ارزشهای واقعی زندگی سوق میدهد. او یاد میگیرد که عشق به والدین تنها در کلمات نیست، بلکه در عمل و توجه به نیازهای آنها نیز وجود دارد.